گزارشي
ازوحدت و
یکپارچگی
دانشجویان
آذربایجانی
دانشگاه
تبریزجهت اخذ
مجوز اعتراض
برای روز سه
شنبه 26
اردیبهشت1385
حدود 100 نفراز دانشجویان دانشگاه تبریزدر ساعت 3 بعد از ظهر در جلوی ساختمان ریاست جمع شده اند. آنها طوماری بابیش از 3500 امضا به همراه دارند که در آن از ریاست دانشگاه خواسته شده تا به آنها مجوز تجمع به خاطر شعار فاشیستی تیم ملی فوتبال، توهین روزنامه ایران و کاریکاتور هفته نامه بازار کار داده شود. دانشجویان درخواست ملاقات رییس دانشگاه را کرده اند. اما نگهبان ساختمان ادعا می کنند رییس به خاطر توهین روزنامه ایران برای جلسه ای اضطراری به استانداری رفته اند و دانشجویان باید برگردند.
الان
ساعت 5 عصر است
رفته رفته
به تعداد
دانشجویان
افزوده می
شود.
تا ساعت 3:30
دقیقه به
نشانه بی
اعتنایی هیچ
مسئولی برای
شنیدن حرف
دانشجویان
نیامده. در
ساعت 3:30 حاج آقا
عادلی معاونت
حراست
دانشگاه
تبریز به
دانشجویان
دستور دادند
که ساختمان را
ترک کنند و 3
نفر از
دانشجویان به
عنوان
نماینده به
اتاق او بروند.
اما
دانشجویان
امتنا می کنند
چراکه اعتقاد
دارند این 100
نفر نماینده
بیش از 3500 هستند.
در ساعت 3:50
حاج آقا به
پایین آمدند و
دستور ترک
ساختمان را به
دلیل جلسه
اضطراری رییس
دانشگاه در
استانداری به
دانشجویان دادند.
آنها تجمع
داشجویان در
ساختمان
ریاست و نشنیده
گرفتن حرف های
وی را
غیرقانونی
دانسته و
دانشجویان را
به برخورد جدی
با آنان تهدید
کردند. ولی
دانشجویان
اعتنا نمی
کنند.
در ساعت 4:30
دکتر
جعفرزاده در
جمع
دانشجویان
حاضر شدند.
دکتر حرفهای
حاج آقا عادلی
را تکرار می کنند
و بچه ها
حرفهای قبلی
خود را. دکتر
خیلی کم حوصله
تشریف دارند.
رفتار زننده
ایشان با دانشجویان
را نمی شود
هیچ جور توجیه
کرد.
ده دقیقه
قبل نامه ای
مبنی بر نوشتن
اعتراضیه به
وزارت فرهنگ و
ارشاد توسط
دکتر سرورالدین
ریاست
دانشگاه به
پیش
دانشجویان
آورده شد.
نامه هنوز
خیلی داغ است.
یا دکتر در
اتاقشان
هستند یا
اینکه
امضایشان جعل
شده. نامه
تاریخ و شماره
هم ندارد
چراکه کارمند
دبیرخانه حضور
ندارند و وقت
اداری تمام
شده است.
الان
ساعت 6 عصر است
تعداد
دانشجویان
خیلی بیشتر
شده.
دکتر علوی
معاونت
دانشجویی
دانشگاه و عضو
هیئت رئیسه در
ساعت 5:25 به
ساختمان
ریاست وارد
شدند. دکتر با
وجودی که قرار
است نقش آدم
های خوب را
بازی کنند ولی
نه از
اعتراضیه
دکتر سرورالدین
خبر دارند ونه
از علت حضور
دانشجویان.
انگار نه
انگار که
ایشان عضو هیئت
رئیسه
دانشگاه
هستند. به هر
حال مدیر خوب
ما اول به درد
دل دانشجویان
گوش می کنند،
بعد از دست
فاشیست ها
عصبی می شوند
و بعد برای
تصدیق کار بچه
ها زیر طومار
را امضا می
کنند. ایشان
در نوشته زیر
امضای خود
خواستار محاکمه
عوامل
روزنامه می
شوند. ولی از
دانشجویان هم
می خواهند
برگردند. اما
چه فایده که
دانشجویان را
هیچ چیز غیر
از حضور دکتر
سرورالدین
نمی تواند
قانع کند. حاج
آقا عادلی هم
نرمتر شده
اند. ایشان هم
زیر طومار را
امضا می کنند.
مسئولین
کلافه شده
اند. افزایش
هر لحظه
دانشجویان
فشار ها به
مسئولین
بیشتر می کند.
انگار
دانشجویان
تصمیم گرفته
اند تجمع را زودتر
از موعد مقرر
شروع کنند.
الان
ساعت 7 عصر است
ساعت
6:15 بین
دانشجویان
کیک و آبمیوه
پخش شده. دکتر
علوی به
دانشجویان
التماس می
کنند. "دکتر
سرورالدین
مریض هستند
و از صبح ساعت 6
هم سر کار
حاضرند و
مسلما خیلی
خسته خواهند
بود. خواهش می کنم بروید
من حتما مجوز
تالار وحدت را
شخصا برایتان
می گیرم.."
ساعت
6:20 مهندس
بانان مدیر گروه
مهندسی صنایع
و مشاور سیاسی
سابق استاندار
به ساختمان
ریاست آمدند.
برای چه
معلوم
نیست. چرا که نه
کادر اداری
حضور دارند و
نه رئیس. به هر
حال مهندس بعد
از دیدن
دانشجویان و
جویا شدن علت،
زیر طومار را امضا
کرده و
یادداشتی
مبنی بر محاکه نویسنده
مقاله نوشته و
به طبقه بالا
رفتند.
افزایش
تعداد
دانشجویان و هیجان آن
باعث شده
دانشجویان نه
تنها کوتاه
نیایند بلکه
جسور تر هم
بشوند.
دانشجویان 5 دقیقه پیش
برای حضور
دکتر
سرورالدین
ضرب الاجل
تعیین کرده
اند.
دانشجویان
متذکر
شده
اند در صورت
عدم حضور دکتر
سرورالدین تا
ساعت 7:30 باید
استاندار
....
الان
ساعت 8:15 است
دکتر
سرورالدین
حدود 20 دقیقه
است که در جمع
چندین صد نفری
دانشجویان
حضور یافته اند.
دکتر مثل
همیشه عصبانی
هستند ولی این بار
بدهکار هم
هستند. اول شروع
به خط و
نشان کشیدن می
کنند. بعد این
عمل را محکوم می
کنند. " برای
ما هم که جزئی
از شما
آذری ها(!!!)
هستیم توهین
شده و ..."
دانشجویان اعتراض
می کنند ولی
سابقه ندارد دکتر حرفش
را پس بگیرد.
به هر حال بعد
از سخنرانی
دکتر
دانشجویان به
تشریح ماجرا پرداخته و
نسبت به عدم
توجه دکتر به
خواسته های
آنها .....
الان
ساعت 9 است
دکتر
سرورالدین
حدو ده دقیقه
پیش ساختمان را
ترک کرده اند. 45
نفر از
دانشجویان مامور
تهیه شام برای
دانشجویان
شده اند. تعداد
دانشجویان 900
نفر حدس زده
می شود. دانشجویان
جمع های کوچک
چند نفره تشکیل
داده و خود را
مشغول کرده
اند. جک می گویند
، بازی می
کنند، خاطره
می گویند. اما عمده
بحث
دانشجویان
یافتن راهی
برای سریع تر
رسیدن به هدف
و اعمال فشار
بیشتر است.عده ای
روزه سکوت را
پیشنهاد می
کنند، عده ای
تجمع
غیرقانونی را
و تعدادی هم ... . مامورین
حراست واقعا
مانده اند که
چه کنند. به
جمع بچه ها
اضافه می شوند
تلاش می کنند
دانشجویان را
راضی به
بازگشت به
اتاقهایشان
بکنند، اشک
تمساح می
ریزند، التماس می کنند.
اما چه فایده
تصمیم اول
گرفته شده و
غیر قابل
تغییر است.
تنها چیزی که آنا را
راضی می کند
گرفتن مجوز
است
الان
ساعت 10 است
حاج
آقا عادلی
خیلی خسته
نشان می
دهند. برای
چندمین بار از
دانشجویان
خواهش می کنند
که ساختمان را
ترک کنند. "ما به شما
کلیه وسایل تبلیغات
اعم از کاغذ،
دستگاه کپی و ...
می دهیم تا هر
طور که می
خواهید
تبلیغ کنید.
فقط بروید
استراحت کنید
تا فردا سرحال
باشید. دوستان
من خواهش
می
کنم. خواهش می
کنم ... ما هم از
صبح سر پا
هستیم و خیلی
خسته.) اما چه
فایده. تصمیمی
است که گرفته
شده و محال
است که تغییر
یابد.
حاج
آقا برای صرف
شام جمع را
ترک
کردند. این
کار ایشان
دانشجویان را
خوشحال کرده.
انگار نقشه
هایی در سر
دارند.
الان
ساعت 11شب است
ساعت10
بعد از رفتن
حاج آقا عادلی دانشجویان
آرام آرام
شروع به
خواندن ماهنی
می کنند."اوزون
کیمی
وقارلیدیر
اوجا داغلارین ..."، "بو
قالا داشلی
قالا، جینقلی
داشلی قالا ..."
و ...
ساعت
10:15 دانشجویان
شروع به
خواندن
مارش ملی
کردند. اما در
وسط مارش
حاج آقا
رسیدند و شروع
به انتقاد و
نصیحت کردند.
ساعت
10:40 شام رسید.
دانشجویان
شروع به خوردن
شام به همراه
مامورین
محترم حراست
کرده اند.
مطمئنا تعداد
دانشجویان
بیشتر از 900 نفر
است چرا که
تهدادی از
دانشجویان
ساندویچ خود
را با
دوستانشان
نصف کرده اند.
الان
ساعت 12 نصف شب
است
ساعت
11:10 حاج
آقاعادلی
تسلیم شدند و بالاخره
قول دادند که
صبح حتما مجوز
به آنها داده
شود. حاج آقا
تاکید کردند
که در اگر رئیس
مجوز ندهند
حتما استعفا
می دهند. تعدادی
از دانشجویان
کلیه صحبت های
حاج آقا را ضبط
می کنند.
دانشجویان
ناراضی هستند
ولی بعد از
10دقیقه مشورت
بالاخره راضی شدند
به تجمع خود
پایان دهند.
قرار شد 5 نفر
به نمایندگی
از تمام
دانشجویان
صبح برای گرفتن
مجوز به پیش
رییس بیایند.
ساعت
11:30 تجمع هزار
نفری
دانشجویان تمام
شد. نماینده
ها تعیین
شدند. چندین
ده اتوبوس
برای رساندن
دانشجویان به
خوابگاه ها آمده
اند.
همه
چیز از یک روز
به یادماندنی
برای دانشجویان
هویت طلب
دانشگاه
تبریز خبر می
دهد.
نصف
شب دوشنبه 25 اردیبهشت
1385، دانشگاه
تبریز